معنی شاعر طوسی
حل جدول
اسدی
لغت نامه دهخدا
طوسی. (اِخ) عبدالعزیزبن محمدبن علی طوسی. رجوع به عبدالعزیز... شود.
طوسی. (اِخ) محمدبن الحسن. رجوع به ابوجعفر طوسی محمدبن حسن شود.
طوسی. (اِخ) نصیرالدین. رجوع به نصیرالدین طوسی (خواجه...) شود.
طوسی. (اِخ) ابوجعفر، محمدبن الحسن بن علی الطوسی، ملقب به شیخ الطائفه. رجوع به ابوجعفر طوسی... شود.
طوسی. (اِخ) رجوع به فردوسی و ابوالقاسم شود.
طوسی. (اِخ) محمدبن محمد. رجوع به ابوحامد غزالی شود.
طوسی. (اِخ) علاءالدین علی. رجوع به علاءالدین... شود.
طوسی. (ص نسبی، اِ) رنگ میان سبزو سرخ. رنگی مقابل سوسنی. رنگ سبز که بسپیدی زند.
طوسی. (اِ) نوعی از شال. پتو و برک غلاف کمان هم گویند:
صلیب همه ٔ کافران سوختم
که طوسی بدین رشته دردوختم.
نظام قاری (دیوان البسه ص 194).
|| غلاف کمان: به اسم مسمای اوکمان طوسی پوش و زره داودی بعشق زیور حلقه در گوش (؟). نظام قاری، (دیوان البسه ص 136).
طوسی. (ص نسبی) منسوب به طوس، شهری به خراسان. || منسوب به طوس از قرای بخارا، ابوجعفررضوان بن عمران الطوسی از آنجاست. (معجم البلدان).
طوسی. (اِخ) ابوالحسن علی بن عبداﷲبن سنان التیمی. عالم روایه ٔ قبائل و اشعار فحول، و درک مصاحبت مشایخ کوفیین و بصریین کرده است و بیشتر مجالست و اخذ او از ابن الاعرابی بوده است و او را نیز پسری بوده که در علم راه پدر میرفته است. و طوسی را با ابن السکیت دشمنی بود، چه هر دو از نصران خراسانی کسب علم کرده بودندو پس از مرگ در کتب او اختلاف کردند. (ابن الندیم).
طوسی. (اِخ) نام شاعری که در اوان کودکی امیر علیشیر نوائی درگذشته و این امیر ذکر وی در مجلس اول از تذکره ٔ مجالس النفائس آورده و گوید: مولانا طوسی مثل گوی و شعرش عام فریب بود، سال عمرش به صد رسید و این مطلعش مشهور است، مطلع:
زهی نوش لب لعلت حیات جاودان من
بدندان میگزی لب را چه میخواهی زجان من ؟
این مطلع هم از اوست:
بمن باشید ای خوبان خدا را
خدا رادارم و باقی شما را.
علی طوسی
علی طوسی.[ع َ ی ِ] (اِخ) ابن احمد اسدی طوسی. مکنی به ابونصر. شاعر مشهور. رجوع به اسدی (علی بن احمد...) شود.
فرهنگ عمید
از مردم طوس: فردوسی طوسی، اسدی طوسی، خواجهنظامالملک طوسی،
(صفت نسبی، اسم) رنگ سبز که به سفیدی زند، خاکستری،
(اسم) [قدیمی] نوعی شال،
معادل ابجد
656